مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

از دعای تو تا گنبد طلا ، من هر شب خواب شفا میبنم ، 


مسیح به ایمانی پاک ، مرده ایی اگر زنده کرد ، 


نگاه تو از بطن خاک ، گل امید می رویاند


 بر کُفر قلبی که به پاییز مؤمن است ،


 تو شاعره ی بهاری با واژه هایی به رنگ سبز ، 


آنجا که پای سماجت و اصرار  سینه مادر  به  میان است ، 


خدا هم ترجیح میدهد سینه اش را عریان کند !!!!