مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی


سی مانده ،


از مرغ هایی که به آیینه رسیدند

چارقد افتاد از قامت پنجره


و منظره ی نگاهش جوانه زد در بهار


رفتنی ها رفتند


مثل ستاره ها که با آمدن آفتاب !


نازنین !


ستاره ها بیکرانی از یک حقیقت ِ پنهانند....


















نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد