مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی ۱۷

وقتیکه تو نیستی .....

 

من معنای نیست بودن را میفهمم .... 

 

عمیق تر از زخمهای صادق که روحش را تراشیدند و خراشیدند...... 

 

و زرد تر از هر برگ بر تن هر شاخسار که دهلیزهای هر قلبی را  

 

سخت تنگ میکند..... 

 

وقتیکه تو نیستی...... 

 

نبودنت در تمام بودنم رسوخ میکند 

 

و مرا از خویش تهی و از تو لبریز میکند.... 

 

اینگونه دلم همیشه برای تو  و برای خودم تنگ میشود.... 

 

وقتیکه تو نیستی..... 

 

همهء هستی ام با پائیز تو رنگ میشود..... 

 

روزی پای سینه بیستون برای شیرین ها خواهم نوشت......  

 

که بی تو تا همیشه، دلِ بهار برای من سنگ میشود..... 

 

 

   (حرف های تنهایی.... سایه روشن)