مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

گفتند محکومید!

سیب را خورده اید...

گفتیم حوا بود ....

ما تاوان بدهیم ؟!

سیب بهانه بود ....

و دوزخ ندامتی سوزناک تر از آتش.....

و بهشت ، عشقی است که روح را به آرامش می برد.....

جایی که مغناطیس شهوت عقیم است و عشق اقیانوسی 

بیکران  که ژرفایش روح را در گستره ی بی انتهای خویش حل میکند ...

جایی که " من " پایان میپذیرد و حالتی دیگر از یک ماهیت آغاز ....

بینشی والاتر در بعد چهارم حیات....

جایی که نه عقربه ایی میچرخد و نه زمان معنایی دارد ...

زمان ، مقیاس محدودی است برای سنجش یک محدوده ...

آنجا که از محدوده خارج میشویم ، به نا محدود وارد میشویم ...

و محدود در نا محدود حل میشود و معنا میبازد....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد