مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

به دل م افتاده فال این قهوه

پر از جای خالی ه تو می شود ....

دل م تلخند هایم را 

باور ندارد 

من از خیال ، عشق را ...

و از عشق ، باور ساخته بودم

به صلیب میخ م زدند

من آن شام آخر را در چشم های تو وداع گفتم 

و  تو برای همیشه روح عریان مرا

بر سینه ات آویختی 

آن صلیب را ....