چشم به چشم های سحر انگیز یوسف دوخته بود....
در تمنای عشقی که به آسمان دوخته شده بود و زمین با خود می اندیشید که میتواند با تیغ هوس رگ این پیوند را قطع کند!
و یوسف چشم در چشم هایی آسمانی مست و مدهوش و حیران و دلباخته و زمین در خیالی خام به دلربایی عقیمی دلبسته بود و کاردهایی در تلاش برای توجیح عشق زلیخا که بجای ترنج ، دست ها را ببرند....
و معشوق وقتیکه آسمانی باشد زیباترین چهرهای زمینی به استخدام شیطان در میآیند تا عاشقش را به تصاحب خویش گیرند......(حرف های تنهایی.... سایه روشن)
اما خدا همیشه عاشقای حقیقی رو دوست داره
وقصه ی دلدادگی زلیخا قصه ی هوس نبود.عشق بود وخدا به این عشق نگاه کرد.اونقدر که شربت وصال رو بهش نوشوند
قصه دلداگی زلیخا در مرتبه اول پیدایشش هوس بود و پیراهن از قفا دریده ی یوسف گواه است بر این ادعا ، و رفته رفته با معراج عصمت یوسف به عشق بدل شد و در عاقبت به دوست داشتن ، و سپس نوشیدن شهد وصال....
سلام آقاسپهر.خوبی؟
آقای فرازمنددرجواب حرفات،چیزایی گفتن که من نتونستم جواب بدم چون اطلاعاتم دراون سطح نیس وبحثش تخصصیه،واسه همینم گفتم اگه میشه دوستم سپهر،جوابتونومیده..
ببشخیداولی اگه بحثش تخصصی نبودخودم جوابشومیدادم اما..لطفااگه حرفاش درسته بگووگرنه واگه جوابی داری واسش بگو،منم این وسط ازین بحث،یه چیزی نصیبم میشه وچیزیادمیگیرم.ممنون.شب خوش.
..وسلام
1-آفرین بشماودوست شما
2-خودسوسیالیستهاکه مبدع این نظریه هستندایشان
راسوسیالیست های تخیل گرانام نهاده اند.درمقابل
سوسیالیستهای پراگماتیست که کمونیستهاهستند
3-مرحوم دکترشریعتی نیزتخیل گرایانه هرکس راکه درتاریخ
طرفدارطبقات پایین جامعه بوده سوسیالیست خداپرست
نامیده....مانندابوذر،صحابی پیغمبر..
4-اصلادردوره ی پهلوی دوم هم حزبی درایران تشکیل شدبنام
سوسیالستهای خداپرست..که متاثرازاروپاییان وتفکرات
مدرنیته یورو سوسبالیسم پلورال بود..
5-علم بعدازانقلاب کبیرفرانسه علم شد..وهرچه قبل ازآنست
مبانی مبهم علم است..وجامعه شناسی
نیزهمینطور....واندیشه های سیاسی نیز..
6-اتفاقاازین تفکرات بودکه سازمان مجاهدین خلق
وپیکارو....درآمدندکه شترگاو
پلنگهای سیاسی بودند..وبی معنا..
7-مثلا دردوره ی مانگیستوهایله ماریام رییس
جمهورسوسیالیست اتیوپی دردهه ی
هفتاد....دردبیرستان قرآن روباروش سوسیالیستی
تفسیروتدریس می کردند
8-....
9-....
سخن بسیارست..ووقت ضیق....
خواهر عزیز....
همانگونه که میدانید معنای لغوی تخیل مساوی است با ، به خیال آوردن، بکار انداختن خیال ، پنداشتن گمان ، بنابر این، یک موضوع تخیلی با حقیقت فاصله زیادی دارد و ممکن است هیچوقت شکل حقیقت و یا امکان حقیقی شدن بخود نگیرد....
اما اعتقادبعدالت اجتماعی وضرورت نظارت و کنترل جامعه درامر اقتصاد و مالکیت همه ی آحادجامعه و نه یک قشرخاص و بخصوص تخیل نیست ، بلکه اعتقاد است یعنی عقیدهداشتن, گرویدن, یقینکردن, باورکردن....
اسکلت بحث در مورد سوسیالیسم ، بحث اعتقادیست ، یعنی اینکه شخص به چه جیزی در مورد سوسیالیسم اعتقاد دارد ، و مکاتب ممکن است بر اثر گذر زمان به شاخه هایی تقسیم شوند که با روح مکتب مادر از نظر اعتقادی تناقض پیدا کنند (اشاره به بند 6 نظر آقای فرازمند) کما اینکه چنین اتفاقی در بعضی از مذاهب و ادیان گوناگون نیز افتاده و این ربطی به اعتقادات ناب دین و مذهب مادر ندارد و میتوان جریانات انحرافی عقیدتی را در سیر باورهای اعتقادی آن ریشه یابی و نقد کرد،
تأکید نگاه شریعتی بر سوسیالیسم ، عدالت اجتماعی و تقسیم ثروت در میان همه طبقات جامعه بوده و از منظر نگاه او این تأکید نمیتواند تخیل باشد بلکه یک اعتقاد است ، اعتقادی که ارزش آن را دارد که بیان شود و در موردش مطالعه شود تا راهکاری عملی و علمی ارایه شود برای آزادی انسان از سلطه ماشینیسم و نظام هایی که بگونه ایی بر زندگی آرمانی انسان ها چنبره زده اند و همچون زالو هستی انسان ها را از رگ های بودنشان می مکند و روز بروز پیکرشان چاق تر و فربه تر میشود به قیمت روز بروز نحیف تر و لاغرتر شدن انسان هایی که زنده اند تا آنها زندگی کنند.
...یوسفان خیال امروز ما در پی بی عصمتی خویش، کنعان درون را سرگردانند کاش پیراهنی از نجات دوباره آدممان کند
زیبا نوشتی زیبا
جای شاپرک و شقایق و شمع خالی
آنکه بر دل مینشیند از مرز خیال فراتر رفته است و از حقیقت آب میخورد و آنکه بر دل مینشیند عصمتش را به اثبات رسانده که توانسته بر قلمرو دل حاکم شود و آنکه در کنعان درون است چشم بی تابی است که در تمنای رؤیت حُسن نگاه دلدار بی تاب پیراهن نیست که بی تاب خالق تنی است که پیراهن را بر آن میپوشانند.
آنقدر زیبا و جذاب است که من ترجیح میدهم سکوت کنم
سلام دوست عزیز....
در مورد زیبایی ها سکوت جایز نیست....
نه اینکه بگویم زیبا نوشته ام اما میگویم سوژه ، سوژه ی زیبایی است و باید در مورد زیبایی ها بنویسی و حتم دارم که شما میتوانید در مورد زیبایی ها ، زیبا بنویسید.
فتبارک الله احسن الخالقین...
دست دله..خدا هم با دلهای اهل دله...
سلام داداش گلم
هفته ات به خیر و برکت...
الهی در روز تولد سلطان خراسان هدیه تو از خودش بگیری...
یا حق
آغاز هفت روز دیگر از زندگی ات بخیر و شادمانی باد ....
میلاد اما هشتم(ع) ، بر همه دوستداذرانش و تو ، برادر گلم مبارکباد....
من اگر عاشق نباشم ، از خودم سیرم...
من اگر عاشق نباشم زود میمیرم....
حق یارت باد.
زلیخا از عشق یوسف ( مجاری ) به خدا رسید ( حقیقی )........
راهی اگر قرار باشد به مقصد برسد از کوره راه هم به مقصود می رسد.
برای رسیدن شرطی نیست ، این راه با "اگر" بیگانه است "باید" میطلبد
سلام برسپهر اندیشمندمان...
...چه خوب عشقهای آسمانی و زمینی را ازهم تمیز دادید ...تا مرز شان پیش اهل دل درهم نرود..و دامان عشاق حقیقی لکه دار نشود...
...ممنون از قلم پاک و پرمعنایت...
و معشوق وقتیکه آسمانی باشد .....
سلام برادرم. عید میلاد بر شما مبارک .
هر دلی که راه افتاد
یک ایست در ایستگاه یوسف میکند
درورد بر شما که رد شدید نه در امتحان این داستان بلکه از این ایستگاه، با سر بلند
که کسانی که گیر میفتند در پیچ و خم این قصه را زیاد دیدم
و کسانی که میفتند در چاه یوسف و هیچوقت بیرون نمیایند هم
زیاد
به قول بانو مریم اسدی : سکوت که می کنی مترسم نباشی...
مذابهای تو الان لازمه ...
الانی که احتیاج دارم به حرفی
کلمه ای از جنس شادی.از جنسی غیر از بغض...
چیزی که اشکاو بند بیاره
کم اوردم
من تازه دارم می فهمم تحمل جدایی از پدرمو ندارم..
سلام. یعنی باز هم از این عشق های آسمونی پیدا میشه؟
سلام[گل]
شقایق های آبی بایک غزل به روز است[بدرود]
سلام
نگاه زیبای شما ستودنی است ....
سلام خوبید شمامارابکلی دورانداختین ماجزفراموش شدگان هستیم
سلام خوبید باباماکه ازبس اومدیم خودمون خجالت میکشیم
من به یادت هستم چه به هنگام دعا چه هنگام نشستن برلب پنجره ی خاطره ها...
سلام
اه از این حرفهای تنهایی
سلام سپهر
چرا بعضی پستات به چشم به همزدنی مفقود میشن؟!