مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

(((خدا، نه با مفهومی که بهشت و جهنم و ثواب  

 

را برایمان تداعی میکند، بلکه به معنای هستی  

 

بخش و یا حتی خود هستی )))  

 

 

چه با شکوه است با تو مأنوس بودن و  

 

سبوی وجود را  از ریعان عشق 

 

 تو پر کردن..... 

 

به راستی من کیستم؟!.... چیستم؟!.... 

 

که مرا لایق دانستی، خلق کردی و خیل سروش های 

 

آسمانی ات را به پایم به سجده امر کردی!... 

 

چه کسی میداند که ضیافت یک نگاه تو ، بی نهایت مرتبه 

 

به گسترهء کران تا کران فردوس، فخر میفروشد.... 

 

چه کسی میداند که یک لبخند کوچکت هر دلی که از  

 

عشق سترون است را چگونه تا بی نهایت وجود، از 

 

عشق آبستن میکند..... 

 

و من تشنه کام چشمه های سارا ، چشمِ لب هایِ ترک  

 

خورده ام را به نهرهایِ شراب و عسل بهشتت نمی دوزم 

 

..... که به جامی دلخوشم که با دستهای سخاوتمندت به 

 

حرمت عشق، تعارفم میکنی! 

 

و چه کسی میداند ارزش یک جرعه از آن جام ، در میقات، 

 

پس از رستاخیز با هیچ نهر و چشمه ساری و با هیچ تاج و 

 

تخت و حوری و دلبران دلربایی قابل قیاس نیست..... 

 

و چه تفاوت شگرف و شگفت و بزرگی است میان کسی 

 

که به میهمانی تو دعوت میشود و کسی که تو را به 

 

میهمانی خویش دعوت میکند و تو به میهمانی اش  

 

می آیی! و چه لحظهء با شکوهی است ، انهنگام که 

 

مخلوقت بر ستیغ سعادت ایستاده است و احساس 

 

تشنگی و دلباختگی، تک تک ذرات سبوی وجودش را  

 

در عطش تو میسوزاند و بارش عشق تو آغاز میشود 

 

و به ناگاه دلسپردن به آغوش باز و مقدس تو که چه  

 

دلتنگ و چه شتابان ، همچون دلباخته ایی که عمری 

 

نامه های بی جواب به معشوقش میفرستاد، اینک با 

 

یک گام معشوق، با تمام معبودی ات، ده گام بسویش 

 

می شتابی و حیرتا ! که چه خام فکر میکردیم که ما 

 

عاشقیم و تو معشوق!!!.... 

 

تو از ازل عاشق بودی و به عشق مؤمن!.... چه میگویم؟! 

 

مؤمن ؟... نه... تو خداوندگار عشق بودی.... و تنها عشق  

 

است که عشق می آفریند!..... 

 

و چه کسی میداند معنای ایمان آوردن و به عشق  

 

مؤمن شدن چیست و چه دگرگونی شگفت انگیزی را 

 

در وجود تبعیدیان فلسفهء هبوط به نمایش میگذارد..... 

 

و  چه زیبا و چه شورانگیز است فهم اینکه همهء هستی ، 

 

تو هستی و همهء هست بودن در گرو به تو پیوستن است 

 

 و بودن بی تو معنایی بجز نیستی ندارد و زیبا ترین 

 

 پرستش نزد تو  پرستشی است که تو را بپرستد 

 

 و چنین پرستشی بهای  عشق تو را بپردازد ،

 

 و نه بهای بهشت تو را و نه وحشت دوزخت را .... 

 

اگرچه من به راز بزرگی از قلب تپنده ات پی بردم 

 

که من هرگز فرزندم را به سبب خطاهایش با شعله های 

 

آتش نمی سوزانم.... بلکه میترسانمش.....! 

 

و هرگز های ما کجا و هرگز تو کجا؟!!!!......  

 

 

              (حرف های تنهایی.... سایه روشن)

 

 

 

 

 

نظرات 24 + ارسال نظر
بهنوش یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 19:47 http://www.saeqeh.blogfa.com

خدای من،خدای عذاب و جهنم و دوزخ نیست!
خدای من،خدای قهرو غضب نیست...
تا اونجایی که یادم میاد همیشه تو بچگی نگران این بودم که برم جهنم اما بزرگ ترکه شدم فهمیدم بهشت و جهنمی درکارنیست! همه چیز،خود من هستم!من بهشت و جهنم مطلق ام.
بچه که بودم ازخدا میترسیدم اما حالا...اون تنها رفیقیه که همه ی رازهای منو میدونه!کسی که دردو دل های من پیش اونه و هر وقت ازش خواستم منو ازدست خودخواهی های خودم نجات بده، رد نکرده.
همیشه گفتم:خدایا!من بهشت رو نمیخوام.تو رو میخوام.حتی اگه بهشت هم وجود داشته باشه بدون حضورتو ازجهنم هولناک تره!

ممنون استاد.متن زیبایی بود.

سلام بهنوش بانو
سپاس از حضور ونظر زیبایت.... با نظرت موافقم دوست عزیز...... منونم که سر زدی و مذاب ها را همراهی میکنی.

سهبا دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

تو خداوندگار عشقی و تنها عشق است که عشق می آفریند !

دل تنها منتظر تلنگری ست که خودش را در نهایت عشق غرق کند ، که ببارد از دلتنگی ، از فاصله هایی که ناخواسته در آن اسیر شده ! که دوست دارد فریاد بزند بر سر وجود ناقصی که از عقل دنیایی لبریز شده و فراموش کرده که عصاره وجودش تنها عشق است و عشق ! پس فریاد می زند که به خود آی ، به اصلت بنگر قبل از اینکه قطار برود
تو بروی
تمام ایستگاه برود
و این تو باشی که تنها بمانی با کوله باری خالی از هر اندوخته ای ...

سلام دوست عزیز
ممنونم از حضور و نظرات زیبا و کامنت های زیبایت و ممنونم از همراهی پیوسته ات با مذاب ها.

چشم درشت بهشتی دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 http://ice-love.mihanblog.com

عشق الهی هم اکنون مرا شفا می بخشد.(کاترین پاندر)

ممنون دوست من از مطلب زیباتون.

ممنونم از حضور و کامنت زیبای شما دوست خوبم.

دختر مردابی دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 http://dokhtaremordabi.blogsky.com

من از دورترین زاویه خاک تو را در نزدیکترین جای پای رفتن دنبال می کنم و از هیچ کجای زمین به همه جای درگاه تو می آیم. از هیچ خود و پوچ آدم بی خدا به تو می آیم
به پروردگاری که من از اویم و به سوی او بازمی گردم.

سلام سپهر عزیز
مثل همیشه زیبا بود. حق کلام را چنان زیبا ادا کرده ای که قطعا ممتازترین خواهی شد.
ایمانم انگار جلایی تازه یافت در هرم مذابها...

سلام سمیه بانو
چه زیبا انا لله و انا الیه راجعون را قلم زدی ....
گویی که کامنت هایت، خود وبلاگی دیگرند، و من همیشه پس از خواندن مطالب زیبایت در دختر مردابی تازه جستجوی کامنت های زیبایت را در وبلاگ های دیگر آغاز میکنم. سپاس از حضورت.

مینا دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:17 http://diryazood.blogsky.com

اگر محبت او مانند و چه بسا بیش از محبت یک پدر به فرزندش هست
من نیز به گمانم او به سبب خطاهای فرزندانش آنها را میترساند
و گرنه سوزاندن در آتش در جایی به نام جهنم شاید سزاوار بنده اش باشد
ولی از وجود پرعطوفت او بدور است...
سلام دوست خوبم
متن بسیار زیبا و صدالبته نتیجه گیری زیباتری را ارائه نموده اید.
برایتان آرزوی موفقیت دارم.

سلام مینا بانو
ممنونم که عمق مطلب را گرفتی و سپاسگذارم از حضور و نظر زیبایت .... دوست عزیز خیلی وقته آپ نکردی... منتظر مطالب زیبایت هستم.

فتح باغ دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:51 http://fathebagh.blogsky.com

سلام
بعضی مواقع از صبوری و سکوتش دلگیرم و به زبان خودم از او گله می کنم خیلی صمیمی و راحت!‌
با او قهر می کنم و آشتی ... اما یک وقتهائی یادم می آید که چقدر همراهم بوده و در اتفاقاتی که افتاده یک نیروی مافوق تصور حامی من بوده ... اونوقته که بهش می گم : خدایا روی ماهت رو می بوسم.

ضمنا ممنونم از نظر پر مهرتان

خیر مقدم دوست فرزانه ام
به مذاب ها خوش آمدید و سپاس از حضور صمیمانه ات و نیز کامنت زیبایت.

منیژه دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:14 http://nasimayeman.persianblog.ir

ببخشید من امروز خوب نیستم سرفرصت مطلب با ارزشتون رو میخونم و نظر میدم...دوست ندارم سرسری چیزی نوشته باشم...

خواهش میکنم منیژه بانو.... امیدوارم سلامت باشید و نظرهای زیبایتان را ارائه دهید و من از آنها کسب فیض نمایم.

گلجون خانم دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:10

سلام خوب هستید ؟
متن جالبی بود شما نثرتان در عین سنگین بودن قابل درک است .رازهای خداوندی بر ما پوشیده است .اینکه کی عاشق و کی معشوق است فرقی نمی کند او خود هم عاشق است و هم معشوق .پس هر دو تجلی خود اوست وما تا به آخر اندر خم یک کوچه هستیم.
معنی این کلمه را برای من توضیح دهید لطفا (ریعان )به چه معنی است .من تا به حال نشنیده بودم .
ممنون می شوم.

سلام دوست عزیز
سپاس از حضور و اظهار نظرتان، نظرتان جالب بود ....

ریعان= اول چیزی و بهترین آن ، بهترین موقع و موسم چیزی مثل ریعان شباب یعنی اول جوانی یا بهترین موسم جوانی.... ریعان عشق= بهترین عشق، بهترین موسم عشق، بهترین وقت عاشقی.....

سهبا سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . ممنونم دوست خوبم بابت لطف بی نهایتتان به من . من هم از اشنایی با یک جنوبی خوب دیگر بسیار خوشحالم دوست من .

خواهش میکنم ، سهبا بانو ، تو برای ما بسیار عزیز تر از این حرفهایی.

بزرگ سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 http://navan1.blogfa.com/

قشنگ بود لذت خوندنشو بردم.
ممنون

قشنگ اون احساسیه که در وجود شما فوران میکنه بزرگ عزیز. سپاس از حضور زیبایت.

منیژه سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:26 http://nasimayeman.persianblog.ir

نمی دانم چه بگویم در مقابل پروردگار عشق و زیبایی ها...زبان من الکن است و هیچ کلمه و جمله ای را نمی توانم بیان کنم تا بتوانم قدری از عشقی را که نسبت به پروردگارم دارم بیان کنم......پروردگاری که همیشه لطف اش را در حق ام تمام کرده است...فقط می توانم سر تعظیم بر آستان پر مهرش فرود بیاورم و به پاس همه ی خوبی ها و لطف بی کرانش حمد اش را به جای بیاورم...
حقا که قلم زیبای شما چه خوب حق مطلب را ادا می کند...مانا باشی سپهر عزیز...

سپاسگذارم از حضورت و متن زیبایی که بیادگار در مذاب ها گذاشتی منیژه بانو.... و من معتقدم آنچنانکه پروردگار را عاشقی و دوست میداری او نیز بدانگونه دوستت میدارد و آرزوی من اینست که در پناهش سعادتمند و شاد و سلامت باشی....

الهام سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:08

سلام
اگر اجازه بفرمایید از این به بعد من هم از مطالب وب شما استفاده می کنم

خواهش میکنم الهام بانو.... البته اگه قابل باشند.

ناهید سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:38 http://nahid-sunset.blogsky.com

خدایی که من دارم همیشه کمکم کرده . می دانم آنجا! هم کمک خواهد کرد . از آتش دوزخش هراس دارم اما چشم امیدم به رافت و مهربانی اوست که هرچه دارم و ندارم ازوست . کم نداده بیش ازینم خواهد داد .

سپهر عزیز بزرگواری شما را سپاسگزارم

سلام ناهید بانو
سپاسگذارم از حضورت در مذاب ها و کامنت زیبایت در سایه حضرت حق شاد و سرافراز باشید دوست عزیز.

فاطمه جهانباز نژاد سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:56 http://youngresearcher.blogfa.com/

هرگز های ما کجا و هرگز تو کجا؟!!!!......

به قول حافظ:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
...
به قول سعدی:
منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است
و به شکر اندرش مزید نعمت
...
و به قول میبدی:
به نام او که زینت زبان‌ها و یادگار جانها نام او،
به نام او که آسایش دلها و آرایش کارها به نام او،
به نام او که روح روح‌ها و مفتاح فتوح‌ها نام او،
بس مشتاقان که به این نام دوست را یافته،
هم یاد است و هم یادگار.
...
قول و حدیث از این دست زیاد است
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است.
به قول یلدا:
سلام که نام اوست
مرسی سپهر جان
مناجات نامه ات را دوست داشتم
چیدمان بعضی از ترکیبات واقعاً شنیدنی بود:
ضیافت یک نگاه تو - ستیغ سعادت و ...

و دیگر این که:
موفق و پیروز باشی
و
شاعر...

سلام فاطمه بانو
ممنونم از نقل قول های زیبایت و سپاسگذارم از خواندن مذاب ها و نظرت..... آره دوست عزیز، هرگزهای ما کجا و هرگزهای او کجا......

چشم درشت بهشتی سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:37 http://ice-love.mihanblog.com

سلام دوست خوب من
ممنونم بابت اینکه به وبلاگم آمدید و متشکرم برای اینکه به من روحیه میدید.کلی انرژی گرفتم تا مطالب بهتری بزارم.
سپاسگزارم دوست مهربونم:)

سلام حوری عزیز
خواهش میکنم .... رفتن به دیار دوستان و خواندنشان وظیفه و علاقهء مذاب هاست .... دوباره و دوباره های دیگر هم خواهم آمد.

فتح باغ چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 http://fathebagh.blogsky.com

سلام
اینجا چرا آیکون گل ندارد؟!
(گل)

سلام
اینو باید از خودتون بپرسید که فاتح باغ هستید....

گل با حضورش نبازش به گل نیست. سپاس از حضورت.

فرخ چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 http://chakhan.blogsky.com

شگفت انگیز است !!! مدتهاست که افراد هر یک درباره خداوند جهان بینی منحصر به فردی یافته اند!!
همین کامنتهایی که گذاشته اند ، نمونه کوچکی ست!
من نیز با عقل و تجربه هایم ، خداوند را به گونه ای میبینم ...
و چقدر شباهت دارد جهان بینی من و بسیاری از دوستان .
انگار که پیامبری ناشناس در فضایی مه آلود ما را هدایت کرده و اینک با فرو خفتن مه کم کم داریم یکدیگر را پیدا میکنیم....

زیبا بود فرخ جان
و به همین دلیل است که از جانب حضرت حق، محمد خاتم الأنبیاء تشخیص داده شد.

سمانه مالمیر چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:23 http://www.samatnt.blogfa.com

سلام خدای پرواز...

سلام
و بقول قیصر عزیز.... گیرم هوای پر زدنم هست.... بال کو؟!

ممنون از حضور زیبایت حتی اگر قطره قطره باشد.

یلدا پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 http://www.yalda-v.blogfa.com

حرف های تنهایتون خیلی زیبا و پر محتوا ست من واقعا کیف کردم آنقدر که زیبا نوشتید

سلام یلدا بانو همیشه درک های زیبا حرف های زیبا را میفهمند... سپاسگذارم از حضورتان.... اگر چه این روزها کمی کمرنگ شده.

فاطمه پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:00 http://ghaedifateme.persianblog.ir

ممنون
خوب بود

سپاس از حضورتان

تب تند آنتیگنه جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:05 http://www.mesaya20.blogfa.com

خوب بود....مرسی
.
.
.
بروزم

سپاس از حضورتان

بچشم می آیم.

DIANA شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:32 http://DIANI.mihanblog.com

سلام حال شما خوبه سلامتین دیر به دیر بروز میشین... حیفه بخدا

سلام دوست عزیز
ممنونم از حضورت..... امروز بروز میشم.

فتح باغ شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:33 http://fathebagh.blogsky.com

سلام
آمدم که مطلب جدید بخوانم در وبلاگ شما، اما خبری نبود!

سلام دوست عزیز
امروز پست جدیدم بروز میشه.سپاس از آمدنت.

سهبا یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:53

سلام .

سلام دوست عزیز
صبح بخیر.... باپست جدیدی بروزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد