مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

چشم در چشم هایش دوخته بودم ، گویی به اختیار خویش  

 

دل بگردابی سپرده بودم که در چشم هایش مست  

 

می چرخید! چشم هایش دلم را در کام حریص خویش 

 

 آرام، آرام می بلعید! 

 

و من در این چرخش دیوانه وار ، دل به جریانی سپردم که 

 

 عقوبتش برای چشم های ضیف من ناپیدا بود!  

 

 من میخواستم در نگاهش محو شوم ، 

 

 همچون ژاندارک که در آتش.... 

 

من میخواستم در نگاهش بخار شوم،  

 

همچون شبنمی که وجود بر قلب خورشید میسپارد..... 

 

من میخواستم در نگاهش قلب زلیخا باشم ، 

 

پر از تمنای چشم های یوسف..... 

 

ملتهب از عشق.... رسوای عاشقی....دل بریده از  

 

قصر و مصر و عزیزش..... 

 

اما این خواستن ها دلی میخواست به وسعت عشقی 

 

عظیم که خداوندگارِ آنچنان نگاه های پر رمز و راز باشد... 

 

 و من همچون ابراهیم ، میبایست کارد تیزی بر حلقوم  

 

دلبستگی هایم بگذارم و قربانیان را یکی، یکی به مسلخ 

 

بکشانم و ذبح کنم چرا که عشق هزینه دارد و هر نگاهی  

 

که از عشق خداست، در معبد پرستشش از پرستنده 

 

قربانی میخواهد!.....  

 

 تیغی بر حلقوم... مهیا برای کشیدن بر گردنی 

 

 که همهء وجودت  از کشیدن تیغ بر او میلرزد..... 

 

 همچون تن خیس و عریانی 

 

 در سوز  سردبادی زمستانی..... 

 

 و بناگاه شنیده شدن صدای  

 

گوسفندی از دور که می آید به مسلخ یک قربانی و ندایی  

 

که در گوش ابراهیم نجوا میکند تو عاشق باش ،  

 

ما هزینه اش را خود  میپردازیم........ 

 

(حرف های تنهایی.... سایه روشن)

  

 

  

نظرات 19 + ارسال نظر
دختر مردابی دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:39 http://dokhtaremordabi.blogsky.com

غرق شو در امواجی که اینچنین تو را به خویش میخواند.
نگاهت را بر ململ چشمانی که اینگونه واژه هایت را به رقصی زیبا کشانده اند رها کن و در نهایت قلبت را با تمام وسعتش به عشق ببخش و ایمان داشته باش که «دلت وسعت عشقی عظیم که خداوندگار آنچنان نگاه های پررمز و راز باشد» را دارد و خدا همراه تو در این عاشقی خواهد بود...

ممنونم دوست عزیز و ارجمندم هم از نظر زیبایت و هم از همرهاهی ات.

سهبا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:30 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

چه نجوای سحر آمیز و زیبایی ، که کاش گوشهایمان یارای شنیدنش را داشته باشد همواره :
تو عاشق باش
ما هزینه اش را خود می پردازیم ...
از خدای عشق و مهربانی جز این انتظاری نمی رود دوست عزیز !

ممنونم سهبا بانو
حضورت همیشه مایه مباحات مذابهاست.

الناز دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:49 http://www.barangoone.blogfa.com

هزینه اش را میپردازند اما برایت قسط بندی میکنند بهای عشق هنوز هم گران تمام میشود و من تا ابد این گرانی را دوست میدارم و چشم انتظار تورم هرروزه اش ...

آن کسی که به ابراهیم ندا داد سخاوت و قدرت و داریی اش فراتر از داشته های ناچیز من و تو زمینی است که بخواهد اقساط حساب کند و میلونها سال است که تورم اقتصادش 0% است.... ممنون از حضور ونظرت دوست عزیز.

سارا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:07 http://paize-zendegi.blogsky.com

متن بی نظیری بود!
پر از احساس که آدم تک به تک رو حس می کرد!

خیر مقدم دوست عزیز
سپاس از حضور و نظر شما دوست من.

چشم درشت بهشتی دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 18:52 http://ice-love.mihanblog.com

تو عاشق باش ،



ما هزینه اش را خود میپردازیم........

بی نهایت زیبا بود.

دوست خوب من مدتی تو خودم بودم.خوبیه میهن بلاگ اینه که میتونم مطالبم رو برای آینده بزارم و به نوبت خودش مطالبم رو به روز میکنه.
امروز اومدم و دیدم مرا خوشحال کرده و به کلبه حقیر اومدید.
ممنون دوست من.
من هر وقت بیام نت حتما بهتون سر میزنم.


سلام حوری بانو
کم پیدا بودی ! نگرانت شده بودم .... زندگی را زیاد سخت نگیر دوست خوبم .... بازهم بهت سر خواهم زد.

ناهید دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:22 http://nahid-sunset.blogsky.com

تو عاشق باش !

اذن داد ، پس چرا نباشم ؟

من که میدانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد
من که میدانم که تا سرگرم بزم هستی ام
مرگ ویرانگر چه بی تاب و شتابان میرسد
پس چرا عاشق نباشم....پس چرا عاشق نباشم؟

سپاس دوست من.

منیژه سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 http://nasimayeman.persianblog.ir

من اگر عاشق نباشم از خودم سیرم
من اگر عاشق نباشم زود میمیررررررم............
مثل همیشه زیبا و پر احساس مذاب ها...

ممنون و سپاس از حضورت منیژه بانو.

یلدا سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:49 http://youngresearcher.blogfa.com/

تعبیر قلاب ابن سیرین،
آنقدر دردناک بود که ماهی‌وار
مرا به لغزت سایه‌روشن این پنجره‌های غبار گرفته،
حیران داشته‌ای؟
نه. اشتباه نکن. تازه شبیه شقایق شدی. نه. یعنی شقایق شبیه تو شده‌ است.
این اصلاً خاصیت شقایق است که تنها رازش در سرانگشتان وارثان آب و خرد و روشنی‌ پیدا می‌شود.
به لرزش قلم دقت کن:
نیازی به تفسیر نیست.
خط به خط حرفهایم پر از پاسخ به هر نوع چرایی‌اند.

پنجره های خانه ام غبار گرفته اند ! من سالهاست که بهار را مات میبینم! شبی خواب دیدم که شقایقی پشت پنجره های خانه ام روئیده .... ابن سیرین گفت کسی عاشقم خواهد شد! تعبیرش درست بود .... از شوق، ادامهء تعبیرش را نخواندم..... اکنون شقایق دیگر نیست.... ادامهء تعبیر را خواندم....آری عشق شقایق ابدیست اما عمر شقایق دوامی ندارد!!!!!!! ... (حرف های تنهایی.... سایه روشن)


سلام یلدا بانو
سپاس از حضور و نظر زیبایت .

بهنوش سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:01 http://saeqeh.blogfa.com

خدای من!استاد شما فوق العاده اید.اومدم اینجا بابت متن زیبایی که برام نوشتید تشکرکنم اما با این مطلب غافل گیرشدم.خیلی خیلی زیبا بود.گرچه من یاد گرفتم برای رسیدن به اون عشق باید قربانی داد اما خوب...خیلی سخته!جمله ی آخر فوق العاده اس
تو عاشق باش
ما هزینه اش را خود میپردازیم.
یه ایمان محکم میخواد

سلام بهنوش بانو
دوست عزیز باور کن من لایق این همه لطف شما نیستم .... بله دوست عزیز عشق بقول شما یه ایمان مستحکم میخواد.... سپاس از حضور و نظر زیبای شما.

ستوده سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:09 http://saba055.blogsky.com

سلام دوست عزیز .
ممنون از حضورسبزت در وبم .
تبریک به خاطر این متن زیبا وقلم زیباترتان .
انسان با عشق زنده است پس همیشه عاشق باش .
باز هم به وبم بیا خوشحال میشم .

سلام دوست عزیز
سپاس از حضورت در مذابها
بچشم بازهم خواهم آمد.

مکث سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:05

عجب گوسفند شجاعی بود اگر بود....اگر داستان نبود....سلام مذاب ها...

اگر بود؟!.... داستان؟!.... گوسفند شجاع؟! پسر شجاع.... شیپورچی.... خرس قهوه ایی..... سلام مکث.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:15 http://www.atsehayeehsas.blogfa.com

بلا روزگاریه عاشقیت ... ؛)

مرسی سپهر عزیز
سرشار از احساسات ناب و زیبا بود

ممنونم از حضورت فرانک عزیز

احساس چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:14 http://www.ehsasetanhaee.blogfa.com

سلام دوست عزیز خوشحالم که باوبت اشنا شدم و مرسی که بهم سر زدی بازم میام مطالب قشنگ و خوندنی داری

خیر مقدم دوست عزیز..... افتخار دادی که به مذاب ها سر زدی منتظر طلوع های بعدیت می مانم.

فرخ چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 18:28 http://chakhan.blogsky.com

آفرین ... عاشقانه ای بس زیبا و سرشار ازتواضع بود ..
درود به درون زیبایت که فهم عمیقی از عشق دارد ...

سلام فرخ عزیز.... خیر مقدم
به دوستانی چون شما افتخار میکنم و میدانم سعادت بزرگی است برای من شاگردی بزرگوارانی چون شما .... وبت را خواندم .... وقتی که داستانک هایت را میخواندم بیاد سبک نوشتاری صادق هدایت افتادم .... آفرین بر شما و قلم شیوایتان.

چشم درشت بهشتی پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:56

دیدن عروسک های عاشق در ویترین مغازه ها بسیار حیرت انگیز و ایده ال است.آنها این شانس را دارند که همیشه در همان حالت عاشقی باقی می مانند.

من فکر مکنم آن عروسک های پشت ویترینی که میگویی هم آن شانس را ندارند چرا که معشوقشان و قتی که بزرگ میشود دلبستگی هایش عوض میشود و باز هم عروسک و تنهایی پشت آن ویترین ها!

فرخ جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:07 http://chakhan.blogsky.com

سلام .. لطف بی منتهایتشامل حالم شده است و من شرمنده ام ازاینکه بخواهم چیزی در خور شما بگویم ..
این متن را امروز هم دوباره خواندم و باز لذتی بردم ...

سلام فرخ جان
حضور مجدد شما باعث افتخار منه دوست خوبم.

گلجون خانم جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 18:16

سلام
اومدم ببینم مطلب جدید دارین دیدم نه پس فقط سلام و آرزوی موفقیت

سلام دوست عزیز ممنونم از حضورت....بزودی مطلب جدید میذارم.

سام جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 19:57 http://hamnafa3.blogsky.com/

سلام سپهر جان
خوبی؟

میبایست کارد تیزی بر حلقوم دلبستگی هایم بگذارم و قربانیان را یکی، یکی به مسلخ بکشانم و ذبح کنم چرا که عشق هزینه دارد...

فقط میتونم بگم این جمله به معنای واقعی "مذاب" بود.
مرسی سپهر جان مث همیشه حرفات از دل اومد و به دل نشست.
فقط ای کاش اخرشم مث حرفای تو تموم شه.
یعنی میشه؟؟؟
...

یا حق

سلام سام عزیز
سپاس از حضورت.... امیدوارم عاقبت عشقت مانند آخر نوشته هایم شود .... به لطف خدا امیدوار باش.

مزاحم شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18

تو مذابی یا معجزه گر... نوشته تو 4 ابان پیامها 3 ابان ارسال شده .. نکنه خودت از طرف دیگران نظر مذاری ناقلا

دیگران آدرس وب هاشون مشخصه ! و من نمیتونم از طرف کسی برای خودم نظر بگذارم عقل کل! .... احتمالا" اشتباه از سیستم است.... بهر حال ممنونم از دقت نظر شما در قدیم به امثال شما میگفتن ملا نقطه ایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد