مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

در زندگی هستند کسانیکه در ایمان حماقت میکنند ، و بدون آنکه تأملی کنند در افکار و احساس شان از کسی برای خود بُت میتراشند ! گاهی این بُت ها ، خدای کاذب حقارت ها و عقده های درونی ایمان آورندگانی میشوند که حقیقت را نه می بینند و نه میفهمند ، و چه بسا جاهلانی که دل به تراشیده ها و تراوش های کاذب ذهن خود بسته اند و وقتیکه با حقایق مواجه می شوند ، بدلیل اینکه خود سازنده ی بُت هستند و آن بُت را برای ترمیم سرخوردگی ها و نیازها ی درون خویش ساخته و مؤمن آن گشته اند ، سعی میکنند با تمام وجودشان باورهای خود را حفظ کنند و بخاطر آنها بجنگند ! و بدینسان ممکن است یک عمر در گرداب یک جهل به گِرد افکار و باورهای کاذب خود بچرخند و توهم پروانه بودن ، آنها را به گِرد واقعیت گُلی برقصاند که در حقیقت مصنوعی و کاغذی است ، راجع به خدایان داستانهای زیادی می توان نوشت ، نقش های بسیاری می توان اجرا کرد ، ادعاهای زیادی می توان مطرح کرد ، اما در میان این همه تعدد ، باید اندیشید و قدری تأمل کرد که کدام حقیقت است که در ازدحام واقعیت ها از کانون فهم مستور است ؟ .... و سوالات زیادی از خود پرسید ، و بقول بزرگواری « اصالت عشق یک چیز است ، اما شما هزاران نسخه کپی شده از آن پیدا میکنید »