مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را فراموش میکنند ؛

و چه سخت است قصه ی عادت....


(دکتر شریعتی)


چه سخت است قصه ی عادت ؛

عادت به نفهمیدن ؛ به ندیدن ؛ به نداشتن؛

نتوانستن؛ به نبودن ؛ نشکفتن...

به بالهای بسته ... پاهای خسته ...

به دل های شکسته و دست های پینه بسته ...

عادت به تو که مال من نباشی


عادت به رؤیاهای بی تعبیر ...

به اتفاق های بی تفسیر ...

به سکوت حنجره هایی که دیگر شوق آوازشان برانگیخته نیست ...

عادت به تلاطم ؛ به فراموشی... به خاموشی ؛

به نشنیدن آواز مرغان دریایی و ندیدن پروازشان...

عادت به فراموشی ساحل ... به خاموشی فانوس دریایی ...

به هم آغوشی تنهایی !

چه سخت است قصه ی دردهایی که

به شکل عادت در آمده اند و فراموش کرده باشی که

این دردها درد هستند و معنایشان را

در لغت نامه ی افکار و باورها و دانسته ها

و زندگی ات پاک کرده باشند ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد