مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

اینسان که منم مجنون ...

تو کدام لیلی ِ بیقراری ؟

هزاران چشمه ی یقین میجوشد از کام ِ نگاه ِ سخاوتمند ِ عاشقانه ات ...

و من با لبانی خشکیده تر از عطش ِ کویر

به گوارای چشم هایت دخیل بسته ام و حاجت دارم ،

مرا به معجزه دعوت کن ،

به نگاه عاشقانه ات ،

به جلیله های باورت ،

به ستیغ سر زدگی ِ خورشید های همواره ات ،

به منزهی پشت جدارهای سینه ات ،

گل ِ سرخ ِ لب هایت را به اعجاز کدام لبخند

بر جان ِ خاطرم منقوش کرده ایی که نماز حاجاتم را

بدینسان بر جان ِ باورهایم مراد گرفته ام

و هرشب در پندار ِ بسترم تو را به آغوش ملتهب خیال م میفشارم

و تعبیر صادقانه ی فرداهایم را به حقیقت و لمس مخملین وجودت گره میزن م ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد