مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی 58 و 59 60 و 61

امشب حنابندان شاپرک هاست .....


انگار موعد وصال با آتش فرا رسیده .....


 شقایق ها را بگوئید ، فردا جامه پر پر کنند ....


                     ( حرف های تنهایی )  



دیشب تمام قامتم را گریستم برای بال سوخته ات ، ...


گله ایی نیست اگر صبحدم ، گل به لبخندی شکفت ...


من و تو ، اگر عاشق بودیم  ، همه به اعتبار شقایق بود....


                 (حرف های تنهایی )


همیشه سنگ تو را به سینه ام میزدم ....


چه میدانستم مرغ دلم از قفس میپرد ! ...


               (حرف های تنهایی )


خداوندا ....


کجاست لب هایت ...


چقدر خواب بوسه ببینم ؟


یک صبح آفتابی با داغی بوسه ات ،


خواب مرا تعبیر کن ...


            (حرف های تنهایی )  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد