در معبد نگاه تو،
من پرستنده ترینم و تو گویی خداوندگار ژرف ترین باورهایی که
اینچنیم مسلم نموده ایی...
اگر حجاب از کلام وسوسه انگیزت بر گرفته شود ،
پیچ و تاب شهوت انگیزترین تن های عریان را
یارای ربایش دل نیست...
تو را باید زیبا باور کرد و زیبا دوست داشت و زیبا پرستش کرد...
آنجا که هر چیز به پایان میرسد ، شگفتا که تو آغاز میشوی...
چرا که تازه میفهمند که تو آغازی همیشه ایی...
بی هیچ پایانی ، بی هیچ رنگ باختنی ،
بی هیچ فصلی برای فاصله...
تو تنها ترین عاشقی که همواره وفادار معشوق های بی
وفایی و رنگ نگاهت بی رنگ ترین رنگ وجود است...
و تو تنهاترین عاشقی که میتوانی معشوق هایت را شیفته ی
خود کنی اما خود شیفته ی آنانی بی هیچ چشم داشتی
و بی هیچ تمنایی ...( حرف های تنهایی ... سایه روشن)