کفش دلتنگی ام را باید از پای دلم در بیاورم!
از همون اول که پایم کردم باید میدانستم که این سنگلاخ،
دل و بال میخواهد نه پا و کفش.....
از همون اول باید میدانستم که این گریوه،
مرا از نفس می اندازد و این مسیر،
مسیر پرواز است و نه راهی که بتوان پیاده پیمودش !
از همون اول باید میدانستم که اگر کفش آهنی ام
دست نیافتنی است بفکر بال پرواز ، بایدم بود!
کفش دلتنگی ام را باید از پای دلم در بیاورم ....
من با این پاهای سربی توان پروازم نیست...
پرواز که چه بگویم !
توان راه رفتن ، هم نیست،
ایکاش میدانستم دل بستن در عشق یعنی ،
همیشه دلتنگی و همیشه اضطراب !
چه معشوق باشد ، چه نباشد!
اگر باشد، همیشه مضطرب روزی میشوی که دیگر نباشد!
و اگر نباشد، همیشه دلتنگ روزهایی هستی که بود.....
(حرف های تنهایی.... سایه روشن)
پی نوشت:
شرف چیز خوبیست و شرافت زینت بخش وجود انسان است
خداوندا، توفیقی عنایت کن، که شرافت قلم را به لنجنزار هوس
نسپاریم، و در این مسؤلیت خطیر، از صراط نازکِ جاذبه های
پست و دلفریب عبور نمائیم و واژه هایمان رنگ حقیقت دل باشند
تا لعاب واقعیت هوس.....
پی نوشت دوم:
خداوندا تو آخرین قاضی محکمهء دنیا و آخرتی، و همهء دلخوشی
من به آخرین حکم توست، و برای شهود محکمه ات دلِ هر کسی
را به سخن گفتن اذن میدهی و چه بسیار قضاتی که محکوم شهادت
دلها میشوند !
دلتنگے من تمام نمےشود
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگتر مےشوم براے تو...
سلام آرام عزیز....
خیلی خیلی زیبا بود.... زیبا .... زیبا ... زیبا....
امیدوار بودم
به پاے هم پیر شویم
نه به دست هم ...!!!
نه به دست هم.....
بازهم زیبا و کوتاه ، اما یه دنیا حرف خوابیده در بستر واژه ها....
خیلی قشنگ ... خیلی زیبا....
سپاس همسایه....
سلام سپهر جان
وای ...
سطر به سطر این دلنوشته ی زیبا واسم قابل درک و قابل لمس بود ...
به خصوص دو خط آخر ...
عاشقی کردن واقعاً سخته !
سلام رها بانوی عزیز....
عاشقی کردن واقعا" سخته !
خیلی سخت...
ممنونم که آمدی و سر زدی....
خیلی از دیدن نامت خوشحال شدم...
مانا باشی دوست عزیزم.
عشق کفش و پای راه رفتن نمی خواهد ! عشق دل می خواهد و بالی برای پرواز از خود ، و رفتن و محو شدن در معشوق ... عشق اگر باشد دلتنگی قرین هر لحظه تو هست ، چه معشوق باشد ، چه نباشد .... اما چه حسی زیباتر از این دلتنگی ، چه لحظه ای باارزشتر از این لحظات ؟ که مگر نه تمام زندگی می ارزد به لحظات ناب عاشقی ؟!
کاش ......
سلام خواهر بزرگوارم...
از جمله هایت آشکار است که عشق را خوب میدانی و خوب میخوانی...
سپاس از حضورت بزرگوار...
آّّّّّّّّّّّّّّّّّه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
از
نرسیدن ها
عشق اگر همیشه قداستش بکر باشد، نیازی به آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
برای نرسیدن نیست ، چرا که آنگونه در وجودت جاریست....
پدرادمودرمیاره عشق
اگر سرانجامش دوست داشتن باشد ، شیرین است
دلم تنگ است... از همه ی این "به تو نرسیدن ها"...
چهار گوشه اش را به خودم سنجاق کرده ام...
حالا فقط منتظر نشسته...
با آرزوی سقوط آزاد من از چشمان تو...
تا که شاید....از هوایت پُر شود....
سلام دوست تازه ام...
خیر مقدم عرض میکنم...
دلم تنگ است از همه این به تو نرسیدن ها....
خیلی زیبا نوشتی دوست عزیزم.... زیبا...
سلام آسمانی ام
دلتنگی حدیث کدام پرواز ناتمام است؟
عاشق شدن سخت نیست چون در شناخت اتفاق نمی افتد عاشق ماندن دشوار است کفش دلآهنین هم که باشد ذوب می شود باید با تاول دل به دریا زدو گم شد در عشق تا روزی روزگاری پیدا شویم درخود
چون همیشه برنده بود بر دلم
سلام امپراطور بهار من....
چه کسی می گوید مرگ فصل بی او بودن است؟
مرگ سر آغاز شاپرک شدن است....
چه کسی رنگ شقایق را زرد کرده؟!
زمین سرخش را بیاد گار بر رخسارش کشیده....
و زندگی انگار زیباست....
گونه هایش باسیلی سرخ است....
همانیکه باد بر گونه های دشت زد و عشق ها را پر داد....
و با خود برد....
و چه زیبا نوشتی که : عاشق ماندن دشوار است.... دشوار.
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست
سایه ! آتشکده ی ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من وتوست..
زیبا بود سپهر جان
سلام مهرداد عزیز....
وه از این آتش روشن که به جان من و توست....
خیلی زیبا بود مهرداد جان.... زیبا.
..و ایکاش..بجای دلتنگی و اضطراب...که زاده دلبستگی ست !..
...وجد و شور و شعف نصیب مان بود که هدیه حقیقی عشق است ...
..که در لحظه عشق ورزی ..بود و نبود و باشد و نباشدی نیست !..هرچه هست..هست است و هست !..
...عشق کجا و دلبستن کجا !!
...سلام سپهر شادی و شور عشق..
...چه میگویی !!!...
...بر سینه سپهر است که پرندگان شوق وشهامت پرواز دارند..
...توان ات بی منتها عزیز..
سلام ماما نگار عزیز....
در راه صعب دوست، رنج ها جاریست و مصائب همچون شیاطینی که مأمورند چله نشین را از دایره خارج کنند سالک عشق را همواره آزار میدهند، تا باور خام او را همچون آهنی خام بشکنند ، و بقول شاملوی عزیز، اینک طوفان ابرهاست، اگر عشق نیست ، هیچ آدمیزاده را تاب سفری اینچنین نیست....
امید که همواره عشق باشد و امید که همواره بالی باشد برای پرواز ، برای سفری اینچنین....
و بقول قیصر عزیز: گیرم که هواری پریدنم هست ، بال کو ؟!......
عشق آن است که بی روی معشوق از اشک دوری آن وضو سازی و به نماز عشق بایستی...
نماز عشق.....
خیلی باید به عشق مؤمن بود و مسلمان ، که نماز عشق را بجا آورد ، اما چگونه؟ و این سوال سختی است که جوابی سخت دارد ....
و سلام دوست عزیز ....
شرف؟خیلی ها این روزا ندارن
زیبا بود استاد،زیبا!
سلام بهنوش جان....
امید که هر کس ندارد ، بدارد، نکند روزی نداشته برود و دیگران بگویند بی شرف بود.... ...........
سپاس که آمدی سرزدی ...
دوست قدیمی عزیز.
عاشق ماندن دشوار است ، دشوار است ، دشوار است .... با جان می پذیرم سخنان اردک عزیز را ، گفته های شما را و کلام مامانگار عزیز را .
دلتان را رنجور نبینم برادر آسمانی ام ! پی نوشتتان غصه دارم کرد ....
حال که پذیرفتی....
فاش میکنم که پی نوشتها را برای عاشقان نوشته ام ، مگر عشق ادعا کردنیست؟
بقول شاملوی عزیز: اینک طوفان ابرهاست.....
وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه
سلام عسل بانو...
بازهم ممنونم از متن های زیبایی که یاد آوری میکنی....
سپاس از حضورت دوست عزیز.
دلتنگی که تمام نمی شه ... شکل عوض می کنه !!
من همیشه دلتنگ روزی هستم که گذشت ....
سلام سایه عزیز....
راست میگی، تموم شدنی نیستند، فقط شکل عوض میکنندد...
امیدوارم دلتنگیهایت روزی رنگ لحظه هایی را بخود بگیرند که گذشتند...
سپاس از حضورت دوست عزیز.
قربون دلتنگی هات سپهر...
مطمئن باش که باشرفترینی...
دلت به مطمئن ترین جا خوشه..
حق یارت
و سلام...
سلام فرداد جان، فدای تو بشم من...
با داشتن دوستان با شرافتی همچون شمایان به خود میبالم...
وقتیکه دل بارانی ات بر کویرم میبارد، در لابلای این ماسه زار شقایق میروید....
حق یارت باد، عزیز دل...
منم دلم بال میخواد
از اون بالا که هر جایی میتونه ببردت و دییگه سخره های راه پاهاتو زخم نکنن
نمی دونین کجا بال میدن/؟
دلم بال میخواد
سلام فریناز عزیز....
دل که بحق بسپاریم ، با معراج معرفت صعود میکنیم ، و بال را به ما هدیه میکنند، اول باید پرواز را بیاموزیم...
در پناه حق باشی دوست عزیز.
سلام به زیباترین مالک حرف های تنهایی
سلام سپهر عزیز
اومدم برات به یادگاری نمیدونم چندم بنویسم که
امشب شب آرزوهاست برای من، برای تو و برای همه دل شکستگانی که شکستههای دلمان را به دست گرفته و با چشمانی بارانی، پشت در دلمان که همانا میعاد خدا و اصلیترین خانه خداست؛ قاصدک زیبای آرزوهامان را روانه آسمان آبی دوست میکنیم با بهترین آرزوها و بهترین رقمخوردنها که اهل دلیم و موعود خواستههامان را در چشمهای آبی دوست و در سبزی قلب یار میجوییم.
" یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربنا بحق اخیک الحسین بظهور الحجت "
سلام بر استاد عزیزم...
نمیدونم با چه زبانی از شما تشکر کنم...
این خیلی حرفه که دوستان عزیزی باشند که در چنین لحظه های نابی یاد دوستانشان را در دل زنده کنند... التماس دعا ، بانو فاطمه...
" یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربنا بحق اخیک الحسین بظهور الحجت "
مثل همیشه زیبا و لطیف دوست خوبم تازگیا کم لطفی میفرمایند
به سایه ماه. مرحوم نادر ابراهیمی یه مقایسه ای بین عشق و دوست داشتن تو کتاب اتش بدون دود کرده خیلی زیباست حیف که کامل تو ذهنم نیس اما دکتر شریعتی میگه: دلهایبزرگ و احساس های بلند عشق هایی زیبا و پر شکوه می افرینند عشق هایی که جان دادن در کنارش ارزویی شورانگیز است....
سلام پریا بانو...
قبل از هر چیز این حقیر را بعلت کم لطفیم ببخشا....
ممنونم از یادآوری جمله های ناب استاد شریعتی، یکی از بزرگترین معلم های زندگیم....
قول میدهم کم لطفی ام را جبران کنم ، ....
سپاس که بزرگواری نموده و در کلبه این حقیر حضور یافتید...
خواهش میشه سپهر جان ...
منم ازت ممنونم که تشریف اوردی ...
خواندن دلنوشته های دوستان عزیز، وظیفه من است ، رها بانوی عزیز...
سلام برادرم . صبحتان بخیر . نبودنتان خیلی به چشم دلم می آید ! امیدوارم رنجشی از من بر دلتان نباشد ...
راز پی نوشتهایتان را - این بار نه به شک - که فکر می کنم به یقین دریافتم ....
سلام خواهر بزرگوارم....
چه کسی میتواند از الهه مهربانی چون خواهرم رنجشی داشته باشد....
آنکه میبایست، پی نوشت ها را خواند، اما نفهمیدشان ، و من خیلی برایش متأسفم....
سلام سپهر آسمانی.
بار چندم است که می آیم و می خوانم و می نویسم............و پاک می کنم.
راست گفتی از همان اول معلوم بود که پا جای بال را نمی گیرد...
راستی بالمان را کجا جا گذاشتیم؟ می شود برگشت و دوباره.........؟
خداوندا فقط کافیست روز محشر گوشه ی چشمی به من داشته باشی فقط.........
سلام خدیجه بانو عزیز...
بال نداشتیم که جا بگذاریم....
ما هنوز رسم پرواز را نمیدانیم ....
او آنقدر مهربان است که تا واپسین لحظه های بودن هم اگر برگردیم میپذیرد...
ایکاش لحظه ها را غنیمت میشمردیم و رسم پریدن را می آموختیم و با معراج معرفتش پر میگشودیم و صعود میکردیم ....
سپاس از حضورتان خدیجه بانوی بزرگوار...
میگن آخرین قاضی محکمه ی آخرت خود آدمان... من دلمو خوش کردم به همین!
بعد از بیضایی تو اولین نفری هستی که میبینم از "گریوه" استفاده کرده
سلام دوست تازه ام...
خیر مقدم...
آخرین قاضی محکمه آخرت روحی است که در کالبد انسانها در این جهان به امانت سپرده شده ....
در مورد کلمه " گریوه "چقدر حافظه شما قویه
دلتنگی هایت را به باد بهار بسپار ...
بگذار نسیم دو ستی بوزد خوب من !!
سلام سایه عزیز....
سپردم.....
و شکفتم در دوستی....
سپاس سایه جان.
و تو نیز روزی به مقصد خواهی رسید!
تبریک بخاطر قلم شیوات دوست عزیز
سلام دوست تازه ام....
خیر مقدم...
و باید نیک بدانیم ، از این مبدأ تا آن مقصد راه ، راهِ دشواریست....
سپاس از حضورت سعید عزیز....
سلام شهید دل
رنج محصول دانایست
سلام بر امپراطور بهار....
رنج محصول دانایست....
و هرکه فهمش بیش ، رنجش بیشتر، و هر که بامش بیش برفش بیشتر....
با رنج عمیق درونی، آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود. """فردریش نیچه"""
واااااااااااااااااااااااااااااای بیییییی نظیر بود...با تمام وجود لمس اش کردم...ممنونم مذاب ها...
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر بانو منیژه، پارسال دوست ، امسال آشنا !!!!!!!!!!!! چه عجب از این اینورا ، راه گم کرده اید بانو ؟
آنان که برای با هم بودن نیاز به دلیل مادی دارند ، مدتها پیش عشق را در خود کشته اند
عشق جهان را میسازد ، نه جهان عشق را . . .
.
سلام عسل بانوی عزیز....
و چقدر خوب است که هر روز مطلبی را یاد آورم میکنی....
سپاس از زحماتت دوست خوبم....
سلام من امروز تازه وبلاگ شما رو دیدم و تمامش رو هم خوندم.
فوق العاده بود
همیشه سر میزنم
سلام دوست تازه ام...
خیر مقدم....
سپاس از زحمتی که کشیدی و دلنوشته های مرا خواندی،
رد پایی نگذاشتی تا حضورتان بیایم...
امید که اگر مجدد آمدید، آدرستان را درج نمایید تا حضورتان بیایم.