مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

حرف های تنهایی

 « آفرودیت » که نمادی از زیبایی نگاه ِ
« زئوس » است ، از پنجره ی « پیکاسو » 
نگاه ساده اش را بر عمق ِ
دوست داشتن میدوزد ، و در « کوبیسم ِ »
مسحور کننده ی نگاهش ،
با چند ساقه تُرد ،
آفتابگردانی را به پرستش
آفتاب میرقصاند !
و در این بزم ، بتهوون را از بطن ِ
« آتنا » خلق میکند
و از روح ِ موسیقیایی « آتنا »
در پنجه های سرکش اسطوره ی
سمفونی های اعجاب برانگیز میدمد
تا همواره ثابت کند
که « تقدیر » در تقابل با « عشق »
مغلوبی بیش نیست !!!





نظرات 1 + ارسال نظر
اثیری سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:11

-
سلام سپهر گرامی
« تقدیر» گاهی در تقابل با «عشق» پیروز میشود ،
و من این اتفاق را در تراژدی رومئو و ژولیت دیده ام ! و یا خیلی نزدیک و محسوس تر در زندگی خودم ، اگر تقدیر به گونه ایی در شرایط بایستن رقم بخورد ، دیگر از عشق کاری ساخته نیست ! دیگر از آن پس عشق در موزه ی دل باقی می ماند و در ناکامی روزگار میگذراند ، اگر تصمیم بر اتفاق تقدیر افتد شعاع این اتفاق ، عشق را از محدوده ی این واقعه ناکام میکند و هرچند پای خواستن در میان باشد به همان میزان پنجه های تقدیر قوی تر است .

سلام جناب اثیری بزرگوار
ضمن عرض خیر مقدم حضور گرامیتان
حضورتان عرض میکنم که اگر مبنای اثبات
نظرتان را بر تراژدی رمئو و ژولیت بگذاریم ،
در این تراژدی ، «تقدیر » ، اگر چه با مرگ یکی
از طرف های عشق اتفاق افتاده است اما
بر اساس عرایض شما نمی توان گفت
( دیگر از عشق کاری ساخته نیست ) چرا که
از طرفی دیگر عاشق برای معشوق ِ
خویش« زهر » نوشید ، با این
ذهنیت که وصالی ابدی صورت گیرد ، و این
اقدامی است که فقط از عهده ی
عشق بر می آمد !
خاطر نشان میکنم که این حقیر هرگز اعتقادی به
پیروز شدن تقدیر ندارم ، چرا که
اصولن اعتقادی به زوال عشق ندارم ،
تقدیر اگر چه اتفاق می افتد و در تقابل با
عشق گاهی قد الم میکند اما در نهایت عشق
حتی اگر مبدل به عشقی موزه ایی شود ،
باز هم نابود نیست ، بلکه در بطن
لحظه ها نفس میکشد و همواره در تکاپوی
پیروزی و تسلط بر تقدیر ، پویا و زاینده است .

مانا باشید جناب اثیری عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد