مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

مذاب ها

یادگاری های بیقراری....

اولین سالگرد

چه جهان ِ تاریکی است باور داشتن ِ این که روشنای قامت آفتابی ات در ظلمت واژه ی مرگ فرو افتاده است ...

چه روزهای عبثی است ایمان آوردن به فصل ِ اَبد ! 

و چه دلخوشی ِ دل انگیزی است این باور 

که روزی در گستره ی عالم هستی دگربار

به موهبت دیدار تو می توان نائل شد ...

تو نیستی و جهان بی تو ، جای خالی تو را با هیچ چیز نمی تواند پر کند ...     عباس عزیزم ، یکسال گذشت و هنوز من بر این باورم که تو در همین نزدیکی ها ، جایی بسیار زیباتر و غیر قابل وصف تر از اینجایی   و نگران ِ این سلول هایی که ما را در بند ِ خود احاطه کرده اند ... روح ِ بزرگوارت همیشه شادان و جاودانه در آرامشی بی نظیر باد مَرد ِ باورهای من ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد